مرد دیوانه

مرد دیوانه

مرد دیوانه دنیایش رنگ چشمانش است و شاید نبیند شما را که می آیید و میروید. و شاید او هم رفته است.
مرد دیوانه

مرد دیوانه

مرد دیوانه دنیایش رنگ چشمانش است و شاید نبیند شما را که می آیید و میروید. و شاید او هم رفته است.

هرگز

هرگز کسی اینچنین
 روی از روزگار برنتافت که من
بر آن شدم که ان را به همین
جملات،
کلمات،
و  حروف...
بفروشم.
هرگز کسی اینچنین
در بند خاطرات نبود که من
عاشقانه بر همه ی آنها شاعر شدم.
هرگز کسی آنقدر
بزرگ نبود که بگوید:
«کجا؟»
و بگویم:
«آخر دنیا را بلدی؟ همان حوالی»
هرگز مثل خودم نشدم...
هرگز!