سر دردهای هر روزه ی این شراب مرگ
قصد چالش سرما کرده است.
دریغ از خنده،
دریغ از لب،
دریغ از لب خند...
فکر سرما تمام بافت ها را میبازاند،
و قطعا قاعده بر این بوده
که محکوم به زندگی شوی
به بیرون راهی نیست
درون را دریاب.