مرد دیوانه

مرد دیوانه

مرد دیوانه دنیایش رنگ چشمانش است و شاید نبیند شما را که می آیید و میروید. و شاید او هم رفته است.
مرد دیوانه

مرد دیوانه

مرد دیوانه دنیایش رنگ چشمانش است و شاید نبیند شما را که می آیید و میروید. و شاید او هم رفته است.

بدرود

فایل صوتی شعر "بدرود"

برای دانلود اینجا کلیک کنید...


هزار و یک شب قصه ات را یک ثانیه باور نمی کنم...

نمکپاش

مرا اگر درمان نیستی

دست کم نمک نباش بر زخم...نمک نباش!

به چه بخندم این روزها؟

به ماهی در تنگ آب، یا به لبخندهای سخیف ناظران؟

مگر نمیدانی ثانیه ها چگونه یکی از پی دیگری رخت میبندند از زمان...

و مگر نمیبینی ساعت هفته ای یک بار میخوابد؟

تو هم بخواب و بگذار من بمیرم بر همه ی هستی.

به چه دل خوش کنم؟

به قلمم که رو به زوال رفته، یا به کفهایی که روی آب مانده؟

مگر نمیدانی همین چند صفحه از دفترم باقی است...

و همیشه همین همهمه مرا ترسانده؟

برخیز...!

برخیز و گمان کن تمام من همین تمنای چند روزه بوده،

و تمام شد دردهایی که در سینه داشتم.

من همینجا ایستاده ام...

کجا میتوان رفت وقتی همیشه سرم سنگ میشود جلوی قدمهایم؟

برو اما...

مرا اگر درمان نیستی

دست کم نمک نباش بر زخم...نمک نباش!



ببخشای مرا...


عاشقانه اگر هست،
سهم زمین است... ببخشای مرا.
دل ز هجران تو ای دوست،
هر ثانیه در چرخ غمین است...ببخشای مرا.
من اگر دور ز تو ماندم و تنها،
گنه کس نه که تقدیر من این است...ببخشای مرا.
چنگ به دامان تو کشیدم چندی،
لعنت به سگال بد که چنین است...ببخشای مرا.
دل در گرو تو و ذکر به فردایی مبهم،
روزگار من همین است...ببخشای مرا

آنتایتلد

حال این روزهایم بینهایت شبیه روزهای تلخ بهار است
وقتی تنهایی در کنج اتاق تاریکت کز میکنی.
ساعتم سالهاست که خوابیده در کنج میز شلوغم...
و سکوت میکنم بر حسادت این همه تنفر از دل.
درمان درد بی درمانم همین تکیدن در اتاق تاریک، سکوت، و نشخوار خاطرات است.
همین بس است به گمانم.
تو هم بس کن؛ قبول حق با توست!
-----------------------------------------------------------------
پ. ن: چه فرقی میکند وقتی عاشقانه هایت سهم دیگری است؟