همین کهکشانهای راههای شیرین
همین ها را میگویم "که کشها"...
زمین را بنگر از این پنجره ی خواب
از همین پنجره ی کاهی.
حکایت مضحکی است پنجره ی...
واصل دو هیچ!
من اکنون همین جا ایستاده ام
-ناظر کهکشها-
پشت پنجره.